به خودم قول دادم دیگه هیچ وقت فیلمی که قبلا کتابش رو خوندم نبینم. فیلم وقتی نیچه گریست واقعا واقعا واقعا افتضاح بود، اصلا یه ذره هم اون حالت جادویی وفوق اثر گذار کتابش رو نداشت

ولی کتابش عالی بود ، شاید بشه گفت بهترین کتابی که تاحالا خوندم و منو به فکر فرو برده، اولین کتابی بود که زیر جملاتش خط میکشیدم و بارها و بارها میخوندمشون

از کجا معلوم، شاید حتی این کتاب بتونه مسیر زنگی بعضی ها و جهان بینی و اعتقاداتشون رو تغییر بده

به نظرم همه حداقل یک بار باید بخونیمش ، ببینیم کجای کاریم و با خودمون چند چندیم ، که آیا نظریه بازگشت ابدی نیچه بر اساس زندگی ما  دوست داشتنی هست یا تنفر آور

شاید اگه ما برای هر اتفاقی توی زندگی بازگشت ابدی رو در نظر بگیریم و بعد تصمیم گیری کنیم خیلی حس بهتری داشته باشیم و از زندگیمون راضی تر باشیم




این روزامون آروم و خوب و عاشقانه میگذره،علی جلسات فیزیوتراپیش رو دنبال میکنه و با ورزش هایی که هر روز بهش میدن یه مقدار بهتر شده و دردش کمتره، هرکدوم در کنار هم به کار خودموم مشغولیم ، علی روی پایان نامه اش کار میکنه  و برای دفاعش آماده میشه و منم کنارش ولو میشم و فیلم میبینم و کتاب میخونم و عشق میکنم، احساس میکنم بعد از اون دوره سختی که گذروندم حالا به یه خواب عمیق و لذت بخش زمستونی رفتم

6 ماه بود که دنبال این بعد شخصتیم میگشتم و پیداش نمیکردم و کلافه بودم و الان دارمش و حسابی باهاش حال میکنم ، این که ساعت ها با خودم خلوت کنم و با فیلما و کتابایی که دوست دارم ذهنم رو تحریک کنم و فکر کنم و فکر کنم و فکر کنم...

باورم نمیشه  که هنوزم هرشب کابوس دفاعم رو میبینم، تا خود صبح کابوس میبینم و صبح خیلی زودتر از همیشه از خواب بیدار میشم و تا چشمام رو باز میکنم یادم میاد که دیگه اون روزا تموم شده و من الان مجبور نیستم که یه روز پر کار و پر استرس دیگه رو شروع کنم نفس راحت میکشم ، با انرژی و ذوق بیدار میشم و حقیقتا کاری جز استراحت  دادن به ذهن و روحم نمیکنم

نمیذارم این دوره خواب زمستونیم طولانی بشه اما واقعا احساس میکنم بعد از اون همه تلاش برای عروسی و خونه و جهیزیه و مراسما و بعدش هم عادت به زندگی مشترک و کار طاقت فرسای تزم به این خواب زمستونی و آرامشی که خیلی وقته ازش دور بودم نیاز دارم

بعد از چندین ماه من واقعیم رو پیدا کردم